مامانمو اسمش رو میگه با خانم
مثلا زهرا خانم ( مامانم زهرا نیس مثاله این )
بابام با فامیلی صدا میزنم آقای فلانی مثلا
شوهرم ؟ همیشه شارژ و بسته از بعد خواستگاری که بهش جواب مثبت دادم برام می‌فرستاد
خرید هم باهاش میرفتم هرچی میخواستم میخریدم
یه کارت هم بهم داده بود پول می‌داد بهم که خرج نکردم ازش چون اصن فرصت نشد ماه آخر که خواستیم بیایم خونمون دانش مامانم رفت باهاش برام لوازم آرایش خرید
من عقدبودیم تقریبا درهفته پنج باری همو میدیدیم،به مادرم میگه خاله به پدرم میگه عمو یا سید،چون بابام سیده،ولی دوران عقد خیلییی سخت بود اون همش دوس داشت بریم بیرون من همش خانوادم مخالفت میکردن همیشه تو دوراهی بودم
چقدر خوب
من ماه دوم فقط پول داد و یه بارم رفتم سفر یه مبلغی ریخت یه بارم قهر کردم پول بهم داد سرجمع ۳ تومن شد تو این ۶ ماه نامزدی 😂
اگه هم بریم بیرون نهایت بستنی چیزی بگیره خوردنی باشه که خب نخورده نیستم خوردنیو همه میگیرن به نظرم
کادوهم چشم ندیده تا حالا بعد از ۶ ماه یه روز بردم یه مانتو فقط گرفت همین با اینکه منطقیم حرفمو زدم بهش اهمیتی نداد اصلا چون به قول شما من دیدم اینایی نامزدین کادو و نمیدونم خریدو پولو اینا
اخه من ندید بدید نیستم ولی انتظار دارم و حقیقتا به فکر ایندم که در اینده قراره رفتارش چطور باشه
ما کلا ۲۲ روز نامزد بودیم .۳ ماه عقد
تو اون مدت لباس نخریدم بابام میخرید اونو
اما لوازم آرایش و عروسک و روسری و تزئینی و کتاب زیاد میخرید برام شوهرم
همش هم کافه و رستوران بودیم
کلا خب خودش جشن و اینچیزا هم گرفت و به سری وسایل جهاز طبق رسممون باهاش بود بعد تو یه شهر هم نبودیم کرایه رفت و آمدش هم بود برا همین دیگه لباس رو بابام میخرید
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز