بچه ها خانواده همسر من خیلیی سردن
من میگم مامان یه خانواده هرجور باشع بقیشون اینطوری میشن
مامان فقط میتونه کانون خانواده رو گرم نگه داره
مادر شوهرم فقط دختر دوسته یعنی عاشق دختره
دخترشو دوست داره
بعد مادر شوهرم خیلیی دو رو هست ظاهرش رو خیلی دلسوز نشون میده مثلاً یکی میاد خونش میگه من بمیرم غذا بخورین من بمیرم میوه بخورین تعارف نکنین
یا هرچی میشه به بچه ها میگه مامانتون بمیره
درحالی که اینا ظاهره بچه هاش میدونن
تو پشت اصلأ مهمون اینا دوست نداره اصلأ ندیدم زنگ بزنه دعوتمون کنه مگه خودمون بریم
خیلی دخترش و دامادش رو دوست داره همیشه گفته همیشه نشون داده پسراش میدونن
مثلاً یه روز ما رفتیم شهرستان خونه مامانم اینا نزدیک خونه مادر شوهرم اینان بعد اونا داشتن میرفتن عروسی
بعد مادر شوهرم از همچی خبر داشت که اونا میرن عروسی عروسی کیه و فلان یه زنگ نزد بیایین شام خونمون مامانت اینا نیستن شاید روتون نشه بمونین
شوهرم خودش رفت
کلا سرده خیلی شدید
ولی دو رو هست ظاهرش رو خوب نشون میده فقط همه میدونن سیاستش رو .
بعد مثلاً برادر شوهرم با باباش و خواهر شیش سالع قهره و حرف نمیزنه و این از مادر شوهرم میاد تقصیر اون بوده قضیش مفصله
درحدی قهره که خواهر شوهرم تا دم مرگ رفت اما دوست نشد باهاش
یا مادر شوهرم باعث شد هسر من به عشقش نرسه اینو خود همسرم گفت 🥲
بعد بخاطر اینه خانوادشون سرده
ولی باز شوهرم باهاشون گرمه میگه چیکار کنم خانوادمن
به نظرشما من درست میگم یا اشتباه میکنم که سردی یا گرمی خانواده به مادر ربط داره ؟