جیگرم خون کرده خونم کرده تو شیشه مادر من از وضعیت مالی بالایی برخورداره ولی اصلا با من سازش نداره من خوب باشم در نظرش بدم بد باشم جن ده ام از نظرش به قرآن هیچکاری هم نمیکنم ها همش میگه نکنه رفتارت فلانه چلانه داری با یکی لاس میزنه آره تو لج میکنی
ببینید چند روزه من اصلا ناهار شام نرفتم همراهشون بخورم چون دلم گرفته بود ازشون خیلی کتک خوردم ازش بعد خب نمیخوام با کسی که باهام بده مدارا کنم زنگ زدم بهش گفتم من کتاب میخوام بیا بریم بخرم گفتش باشه گفتم ببخشید گفت باشه اونم گفت آره ما چون دوست داریم میگیم گفت باشه حق با شماست منم به همین امید رفتم نرفتم که شکم پر کنم اصلا دلم نمیخواد پیششون حتی یه لحظه بمونم بس که سمی هستن بس که اعصابم خورده میکنن میگن تو فلانی تو هیچی نمیشی و خلاصه اینطوری و رفتن رستوران در حالی که گفته بود باشه میریم فلان چیز برات بخرم گفتم مامان خب تو به من چیز دیگه ای گفتی من که چند روزه اصلا غذا نخوردم نگهم برام نداشتی دیگه عصر یه چیز خوردم به خدا ظهر من فقط بیسکوییت خوردم در حالی که کباب کردن خودشونو اینطوری واقعیتش من وقت و اعصاب و انرژی برای تو جو موندن یه خانواده فوق العاده سمی ندارم دیگه بدم اومده ازشون
بعد گفت پاشو خداورت داره الهی بمیری و ناله نفرین پاشو بریم بندازمت تو خونه بعد هیچی دیگه پیاده ام کرد تو راه هم کلی چرت پرت بهم گفت بعد کلید پرت کرد زن همسایه دید گازش گرفت بره شام بخوره
چیکار کنم