ببین من یه دوست داشتم متاهل ولی بیکار و بی هدف.صبح جشم باز میکرد میومد تا همسر بیاد میگفت بگو زنگ بزنه.دیگه خجالت میکشیدم برا اومدن خونه خودش باید خبر میداد.بازم‌نمیرفت که تا ۱دای در بیاد همسرم بیرون وایسه تا اون بره.هی چای بریز پذیرایی کن فوضولی کنه.امتحان داشتم میگفتم درس دارم میکفت تو درستو بخون من میشینم.اخرم سر یه فرمایشش که متوجه نشده بودم مرید بهم کلی اذیتم کرد میومد پشت در لگد میزد تو در خونم.به بدبختی از شرش خلاص شدم.جای دوست خونه نیست.مگر سالی یه بار
بیخیال تو باید قانون داشته باشی برا زندگیت.گفتم من خونه خواهرمم انقد اویزون نمیشم.شما هم بیکار نشین کلاس برو هنری چیزی.زندگی انقد زود میگدره همینجور به حرف و حرف و چای خوردن بگذره؟هنوز اول جوونیته.از لحظاتت استفاده مفید کن.
من نمیخوام به کسی تهمت بزنم ولی ادم باید فکر همه جا رو بکنه استارتر، شما یجایی تو تاپیک قبلیاتون گفتید گیر و چالش زیاد پیش میاد واقعا بنظرم این رو در مظر بگیر شاید این خانم حرکت ناشایستی مثل سحر و جادو به کار میبره همشم که خونته😕
نکن این کارو دختر با زندگیت همسرت خیلی انسان شریفی بوده بهت گفته، اونم بعد یکسال!!!
اونی که باید معذرت بخواد و خجالت بکشه شما نیستی ایشونه🤦🏻♀️😑
دیگه کلا بیخیال این دوستت شو
نه پیام بده
نه زنگ بزن
اصلا دور از ذهن نیست یکی اقوام دورمون خانمه شغل خوبیم داره به دوست بیست سالش خیانت کرد.خونه دلخواهشو‌پیدا نمیکرد دوستش که متاهله گفت بیا خونه من تو همون چند وقت با شوهر دوستش ریختن رو هم با دو تا بچه چقدر تهمت زدن که زنش مشکل روانی داشته شوهرش طلاقش داده.با شوهر دوستش ازدواج کرد.ولی مرده هنوز بعد بیست و چند سال بهش اعتماد نداره گفته بچه هم‌نمیخوام‌ازت.اینو ما بعدها شنیدیم.زنش چقدر زیبا بود
