جریان اینه که خونه بابامینا درشونو میخواستن رنگ کنن و بابام خیلی خیلی خیلی یه کاری رو تمیز و مرتب انجام میده و مثلا روی در چند بار رنگ میزنه
شوهرم اومد خونه بابامینا به شوخی گفت وای حالا ده روزه داره رنگ میکنه یه دری
منم گفتم اگه راست میگی بابای خودت یه ذرشو بیاد رنگ کنه
این از این
من عروس داییمم،مامانم رفته خونه داییمینا و این جریانو تعریف کرده و من نمیدونستم
رفتم خونه پدرشوهرم بحث و بحث انداخت و گفت خب راست گفتی من اصلا انجام نمیدم،بابات بیاد تموم درامونو برامون رنگ کنه پولش بدم
پدرشوهرم خیلی مغرور و پفیوزه و پولداره
برعکس بابای من ساده و یکم خجالتی و بی پول
و کلی خندید پدرشوهرم،که یعنی بابات محتاج پول منه من اصلا دست نمیزنم،بیاد کارگریمونو کنه و پول بهش بدم منظورش این بود
چی باید در جوابش میگفتم؟