شوهرم قراربود یه پولی دستش بیاد اونم با پیشنهاد همین مادرشوهرم و زنه جوری رفتار میکرد ما میگفتیم چقدر خیر خواهه و ازش ممنون بودیم دیشب فهمیدیم ک خودش داره زیرآب مارو میزنه ک مبادا اون پول دستمون بیاد😳😳!!!!!
و وقتی فهمید دستش رو شده داد و بیداد میکرد پشت گوشی شوهرمم گفت تموم شدی و دیگه نمیخوامت
همین خانم و دخترش عروسی ما نیومدن بی دلیل بخدا نیومدن و آبرومونو بردن و الانم همه دارن میگنش اما ما راهش دادیم خونمون و دوباره بمن پرید و طعنه جهازمو ب بدترررین شکل بهم زد و فحشم داد و خلاصه دلمو دوباره شکست اما من از اول تا اخر یک کلمه بهش بی حرمتی نکردم ن تنها ب اون بلکه ب کل خانوادش چیزی نگفتم با اینکه همشون اذیتم کردن بخدا
حالا دیشب شوهرم اعتراف کرد ک دوماه پیش مادرش بهش گفته زنت پتوهارو نمیشوره خونش تمیز نیست ظرفاشو وایتکسی نمیکنه(بخداقسم من خیلی تمیزم همه میدونن حساسم حتی لباسی روی مبلم باشه)رفته زیر کشو یخچالمو نگا کرده جایی ک خودم سالی یکبار نگاه نمیکنم!!!!هررررچی خاسته ب شوهرم گفته و گفته لباساتم اتو نمیکنه!!!!!ما رگال و کمد نداریم ک بخوام اتو کنم آویزونش کنم!!!بعد اتفاقا شوهرمم این مدت همش ب تمیزی گیر میداد نگو این بهش گفته!!!!
خونه خودش شللللخته!!!دخترش ۳۰سالشه ی جارو بلد نیست!!!
بعد پدرشوهرمم طلاقش داده زن دیگه اس گرفته با ۶۰ سال سن!!! این همش دنبال خراب کردن منه حالم بده میترسم بره پیش بقیه ام این چرتو پرتارو بگه چکارکنم؟؟