هرچی میشه میگه ب مامانم گفتم. اصن راحت نیستم تو خونم. هرچقدم متقاعدش میکنم که زندگی شخصیه نگو نمیشه اخر کار خودشو میکنه حدقل ب منم الکی نمیگه که باشه نمیگم. پررو پررو میگه نه باید بگم خسته شدم هرچی تو زندگیم اتفاق بیفته باید غصه اینشم بخورم که مامانش فهمیده
صبح ها ناشتا یه قاشق چسب یک دو سه بهش بده
درست بشو نیست خاهرم
دهنشو بدوز
بگو از این ب بعد هرچی خواستی بگی ب درو دیوار بگو با خودت ح ب بزنی بهتره تا ب اونا بگی
متاسفانه مرد مامانی هیچ کاری نمیشه باهاش کرد سوسول هستن
بهش بگو اگه چالش و مسئله ای بین خودمون پیش بیاد ممکنه به راحتی فراموش کنیم و همو ببخشیم ولی اگه خانواده هامونم متوجه بشن ممکنه کینه به دل بگیرن و هیچ وقت از یادشون نره و عروس یا دامادشون رو بابت اذیت کردن بچه شون نبخشن
بحث دعوا نیس که مثلا دعواهامونو خبر ببره. مثلا جنسیت احتمالی بچمو که اصن صددرصد نیس خبرمیده یا از پوشک گرفتن بچم که هنوز روز اولشه و اصن معلوم نیس یادبگیره یانه اونو خبر میده یا مثلا من پریود میشم یا مثلا من مهمونی خونه عمم باشم میره میگه و....
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
55 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز