2777
2789
عنوان

من دو مشکل اساسی با شوهرم دارم نمیدونم چیکنم

| مشاهده متن کامل بحث + 935 بازدید | 56 پست

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

مگه روز اول نمیدونستی که همسرت با خانواده اش تو یک ساختمون زندگی میکنه ؟؟؟

اصلا گیرم هم تو یه ساختمون...قرار نبود که من رو مجبور کنه رفت و آمدم هر روز باشه...یا توقع داشته باشه من براشون کاری انجام بدم که...میبینی مامانت توانایی نظافت نداره برو کمکش....چرا به من میگی...من مگه کلفت پدر و مادرتم

بابا جان...نهایت ساکن یه ساختمون هم هستیم..روابطمون باید مثل دو تا همسایه در چهار چوب قانون باشه ...نه بیشتر...قرار نیست تو دایمی رو که میتونی کنار من باشی رو اختصاص بدی به پدر و مادرت...چون دم دست هستن و نهایت چهار تا پله ازت فاصله دارن

2805
خود عروس وقتی میخواست ازدواج کنه این قضیه رو با تمام پیش فرضهاش قبول کرده ،این نمیشه ازدواج می‌کنند ...

عروس دور از جان غلط کرده قبول کرده که همون خودم باشم....این مردها اولش فریبت میدن...نهایت یه سال دو سال تحمل کن بهتر از اینکه مستأجری بریم و ماهانه کرایه بدیم...عوضش اینجوری پولامون رو جمع میکنیم.......یهو میبینی چه کلاهی سرت رفته

اصلا گیرم هم تو یه ساختمون...قرار نبود که من رو مجبور کنه رفت و آمدم هر روز باشه...یا توقع داشته باش ...

خوب این واقعا اشتباهه ،ونوع مدیریت اشتباه همسرت هست،الان همسر من هر روز میره چه زمانیکه جدا بودیم وچه الان که تو یک ساختمونیم ،ولی اگه کاری باشه خودش انجام میده این توقع از شما کاملا بیجاست . .

خوب این واقعا اشتباهه ،ونوع مدیریت اشتباه همسرت هست،الان همسر من هر روز میره چه زمانیکه جدا بودیم وچ ...

ببخشین دیگه...بد حرف زدم من با شما...ولی کمی عصبانی هستم از دست خانواده شوهر...من امروز خونه نبودم مادر شوهرم اومد ه دیده نیستم...موقع برگشت سر راهم رو گرفته طلبکارانه از من میپرسه کجا بودی؟؟مگه نمیدونی کن نمیتونم سرپا وایسم سیب زمینی سرخ کنم؟؟بیا این ها رو سرخ کن...رفتم ..گله هم نکردم...ولی خیلی بر خورد بهم

بابا جان...نهایت ساکن یه ساختمون هم هستیم..روابطمون باید مثل دو تا همسایه در چهار چوب قانون باشه ... ...

عزیزم خودت زندگیت رو مدیریت کن همسرت هم کم کم عادت میکنه ،نمیگم عروس بد باش ولی هر روز رفتن احترام خودت رو زیر سوال میبره ،همسرت هر روز بره ولی شما کم‌کم فاصله بگیر با بهانه های مختلف ورفتن رو به هفته ای دوبار برسون .

ببخشین دیگه...بد حرف زدم من با شما...ولی کمی عصبانی هستم از دست خانواده شوهر...من امروز خونه نبودم م ...

این واقعا توقع بیجاییه، خوب اینکه آدمها کمک حال همدیگر باشند خیلی خوبه ،ولی اینکه طرف مقابل این حس رو داشته باشه که وظیفه است واقعا بده .بعد مگه سفره یکی هستین که  اینجوری گفته ؟

این واقعا توقع بیجاییه، خوب اینکه آدمها کمک حال همدیگر باشند خیلی خوبه ،ولی اینکه طرف مقابل این حس ر ...

نه نیستیم..ولی همیشه توقع کمک داره دیگه...اینکه هر روز بری بپرسی کاری داره براش انجام بدی..کارهایی که خودش به اقتضای سنش بلد نیست انجام بده...مثلاً جارو برقی بکشی...گوشت چرخ کنی و بسته کنی...درکش میکنم ...ولی وظیفه من نیست که...خب هفته ای یه بار دخترهای بیان...من چه کنم

نه نیستیم..ولی همیشه توقع کمک داره دیگه...اینکه هر روز بری بپرسی کاری داره براش انجام بدی..کارهایی ک ...

واقعا اینجوری خوب نیست مخصوصا وقتی دختر هم داره ،البته مادر بزرگ خودم هم همینجوریه ،ولی خدایی مادر شوهر خودم اینجوری نیست ،آدم پر توقعی ولی فقط از بچه های خودش ،از عروسها توقع نداره ،ما اگه کاری بکنیم بهش لطف کردیم .

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792