دلم میخاد خودکشی کنم از دست مامانم و شوهرم

ببخشیدا مادرت عزت نفس ندارع ؟؟؟؟

به قول خودت همین حرفارو بهش بزن ,,,,بگو مهم بچه هات هستن ،،،،داماد و عروس رو که نمیشه زور کنی ،،،،،

بگو یه مدت اصلا محل نزارینش شاید آدم شد 

گورباباش ،،،داماد و عروس همینجوری هستن 

بنظرم یه مدت فاصله بگیرید همه چی درست میشه بخدا !!!

نه دعوت کن خانواده آت رو ،،،،،نه شوهرت رو ببر 

چقد بعضی مادرا با رفتارشون گند میزنن ب اعصاب آدم...حالا شوهر من بیچاره کلی احترام میزاره براشون..همه کاری میکنه..مامان من هی ایراد الکی ک چرا سرت درد میکنه لابد شوهرت اذیتت کرد..چرا دل درد داری لابد تقصیر اونه و....همش حرف و حدیث

همون حسودی زندگی جاریشو میکنه بچشم ازار میده 

بگو نه عروس نه داماد بچه ادم نمیشن ،با این کارات منم از دست میدی

چه مامان بی درکی البته ببخشید 

آره نرو

پس اینا ذاتن بد خلقن صبوری کن خدا اجرتو میده البته جوابشو نده توی گوشت پنبه بزار..

خوبه دیگه ..سعی کن بیشتر سکوت کنی میدونم سخته ولی همین سکوت برات معجزه میکنه...اخلاقش..

عزیزم شما از پس مادرت هم برنمیای یعنی ؟؟؟

خیلی رک و راست بگو نمیاد چبکارش کنم !!

یا بکو‌ خودم نگفتم بهش و از ابن به بعد هم نمیگم بهش 

یا بکو‌ کار دارع 

یه کم ابهت داشته باش که اینقدر مادرت بهت گیر نده

بگو زیاد سر به سرش بزارم خونه خودم میفته دعوا و بحث و قهر و لج بازی !!!!

شش ساله سعی کردیم نشد ،،،دیکه کوتاه بیا،،،همینجوری قبولش کن ،،،همینه که هست !!!

بگو مامان عارت بیاد ،،،اینم اخلاقش اینجوریه دیگه ،،،،زوری که نمیشه ،،،،

بچه نیست که من بخوام ادمش کنم ،،،،ذات و تربیتش این حوریه ؛!!!

هرچی بخوای به زور یه چیزی رو درست کنی ،،،،بدتر وضع خراب میشه،،، یه مدت ولش کنید ،،،،اصلا محلش نزارید مثل خودش ،،،،

بنظرم فقط و فقط خودت میتونی درستش کنی ،،،،

از یه طرف اصلا دیگه کار به کار شوهرت نداشته باش ،،،بهش نگو بیا خونه پدرم و اینا،،

از یه طرف به مادرت اجازه دخالت بیشتر نده ،،،بگو یه بار دیگه این بحث رو کنی خودمم نمیام خونه ات،،،