2777
2789
عنوان

از بین رفتن دو قلو ها🖤

184 بازدید | 15 پست

سلام خانوما 

پیروی تاپیک از بین رفتن اون بچه یازده ساله میخواستم منم ی واقعیت تلخی رو براتون تعریف کنم 

اونام یازده دوازده سالشون بود هردو پسر بودن مادرشون سالها بود حامله نمیشد آخرش با جمع کردن پول با شوهرش رفته بود بیمارستان شیراز و تو شرایط غیر طبیعی و کشت جنین حامله شده بود اونم دو قلو تا جایی که بتونه خرج کرد سر اون حاملگی و تا ب دنیا اومدن شون با اینکه خیلی ثروت هم نداشتن ..گذشت و تقریبا یازده دوازده سالشون شد ..مادرشون مغازه لباس فروشی داشت ی روز برای خریدن لباس با شوهرش می‌خواسته بره مشهد و برا اول پاییز لباس پاییزه بیاره بچه ها شم طبق معمول میده دست مادر پیرش که از اونا مراقبت کنه تا اومدنش از مشهد ..اینم بگم ما روستا زندگی میکنیم و بچه ها آزاد تر هستن از شهر و هرجا بخوان تو اون سن یازده دوازده سالگی میرن اونام که دوتا داداش بودن و به مراقبت خاصی احتیاج نداشتن 

مامان ها تو روخدا اگه بچه هاتون مشکل گفتاری و رفتاری دارن سریعتر درستش کنید.

امیر علی من پنج و نیم سالش بود ولی هنوز خوب حرف نمیزد😔😔 فک میکردم خودش خوب میشه. یکی از مامان ها خدا خیرش بده تو اینستا تا آخر عمر دعاش میکنم پیج اقای خلیلی و خانه رشد رو برام فرستاد.

الان دارم باهاشون درمان آنلاین میگیرم. امیر علی خیلی پیشرفت کرده🥹🥹 فقط کاش زودتر آشنا میشدم. خیلی نگرانم مدرسه نرسه. 

یه تیم تخصصی از گفتار و کار درمان و روانشناس دارن، هر مشکلی تو رشد بچه هاتون داشتین بهشون دایرکت بدید. 



مثل همیشه تو این سالها که میسپرده به دست مادرش اون سال هم سپرده بود به دست مادرش ..

بعدش این بچه ها با هم دیگه می‌ره استخر برای شنا اونجا که میرن دم دمای ظهر بوده و کسی نبوده که بهشون بگه این کارو نکنن و استخر هم همون موقع پر آب بوده چون آب از کسی بوده و برا آبیاری دادن ب باغ هاش آب رو بسته بوده تا استخر در بشه و بعد باز کنه اب‌ رو روی زمین هاش این بچه ها هم میرن برای شنا ..هردو غرق میشن🖤چند ساعت میگذره و میبینن ازشون خبری نیست به عصر که میرسه مادر بزرگشون نگران شون میشه می‌ره تو روستا و از این و اون می‌پرسه که ببینه کسی ندیدشون 

مثل همیشه تو این سالها که میسپرده به دست مادرش اون سال هم سپرده بود به دست مادرش ..بعدش این بچه ها ب ...

با سراغ پرسی از این و اون می‌فهمه که رفتن سمت باغ های مردم روستا ..مردی که آب ازش بوده می‌ره که آب رو باز کنه عصر تو زمین هاش و میبینه دو تا جنازه اومده بالای آب ..وقتی اونا رو آورده بیرون که دیگه چند ساعت گذشته و هیچ کاری نمی‌شده انجام بده 

با سراغ پرسی از این و اون می‌فهمه که رفتن سمت باغ های مردم روستا ..مردی که آب ازش بوده می‌ره که آب ر ...

آخه چجوری بدون اجازه رفتن تو استخر آب شنا کنن، باشه روستا، تازه با نذر نیاز بچه دار شدن معمولا حساس ترن که

با سراغ پرسی از این و اون می‌فهمه که رفتن سمت باغ های مردم روستا ..مردی که آب ازش بوده می‌ره که آب ر ...

خبر همه جا میرسه و خانوادش میان و بچه های از دست رفته رو میبینن ولی نمیدونن به مادر و پدرش چی بگن آخه اونا امانت بودن مادرشم طبق معمول ی شب مشهد میمونده و صبح اش برمیگشته ،،عصر که این اتفاق افتاده دایی بچه ها به مادر شون زنگ میزنع که سریع برگرد ‌.مادر از همه جا بی خبرشون میگه چرا من که صبح رفتم باید امشب بمونم برا خرید میگه ن برگرد مادرجون مرده منظورش همون مادر پیرشون بوده که بچه ها رو بهشون سپردن ،،چون نمی‌خواستن این پنج شیش ساعت که راه بوده رو بهشون بگن و وقتی که رسیدن بهشون خبر بدن که اگه اتفاقی براشون افتاد خودشون باشن که دلداری شون بدن 

خبر همه جا میرسه و خانوادش میان و بچه های از دست رفته رو میبینن ولی نمیدونن به مادر و پدرش چی بگن آخ ...

خیلی لحظات بدی بوده یعنی نمی‌تونیم تصور کنین حتی ..وقتی مادره میرسه میبینه مادرش سالمه ..و همه دارن گریه میکنن وقتی بهش میگن ...جیغ می‌کشه میگه دروغه ..خلاصه خیلی حالش بد میش 😔خدا برا هیچ مادری نیاره خیلی لحظات سختی بوده 

خیلی لحظات بدی بوده یعنی نمی‌تونیم تصور کنین حتی ..وقتی مادره میرسه میبینه مادرش سالمه ..و همه دارن ...

میدونین جالبی داستان چی بوده بچه ها 

اینجاش که تولد بچه ها دقیقا هفت مهر تو یازده سال پیش بود ..بعدش تاریخ فوت شونم دقیقا هفت مهر بعد از یازده سال همون تاریخ فوت شدن ..

آخه چجوری بدون اجازه رفتن تو استخر آب شنا کنن، باشه روستا، تازه با نذر نیاز بچه دار شدن معمولا حساس ...

خب تاحالا برا کسب همچین اتفاقی نیوفتاده بوده اینجا از شانس بد اونا اون تایم آب استخر خیلی پر بوده و اینا خودسرانه رفتم اونجا بدون اجازه مادر بزرگشون ..مادربزرگشونم فکر می‌کرده اینا تو روستا مشغول بازی ان یا خونه خاله ای دایی کسی ..آخه بار اولشون که نبوده با مادر بزرگشون تنها بودن مادرشون خیلی سال بوده لباس فروشی داشت و هر بار این کارو میکرده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

خوابم نمیبره

ziziiio | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
توسط   شهریور۱۴۰۳  |  2 روز پیش
توسط   فاطما_گل_  |  2 روز پیش
توسط   بقچه_  |  2 روز پیش