از همه چی پشیمونم اون موقع میرفتم مدرسه کلا ۹ بودم احمق از مدرسه فرار میکرد بعد فکر میکردن اومده دنبال من در صورتی که خودم مدرسه بودم از دنیا بی خبر
برام نامه هم مینوشت پیش عمش بزرگ شده بود چون مامان باباش جدا شده بودن عمش نامه هارو تو جیبش پیدا کرده بود و از اونجا همه چیرو فهمیدن