یاد خواهر شوهر خودم افتادم
برا عروسی برادرم لباس خریده بودم به گوشس رسیده بود لباسه قشنگه تو یه ساعت ۳ بار زنگ زد بیاد خونمون ک به هوای تعریف از لباس ببره عروسی فامیل شوهرش بپوشه منم بچه هام کوچیک بودن گوشیم رو سایلنت بود جواب ندادم بعدا خودشو لو داد
جالبه ک برای اون عروسی لباس خریده بود ولی چون بهش گفته بودن لباس من قشنگتره میخواست بیاد ببره