تحقیقات رفتیم
خودم میشناسمش عین کف دست
به قول خودش خودم بزرگش کردم
خودم زخماشو پیدا کردم مرحم گذاشتم
ازتون کوچیکترم درسته ولی همیشه سعی کردم بچگی نکنم
قراره شغل ثابت داشته باشه به خاطر یه سری مسائل و مشکلات مالی و جسمی یه مدت کارگاه کار میکنه وگرنه خودش داره تولیدی و مغازه میزنه
من خودمم تجربه کار کردن تو چندین موسسه و اداره رو دارم عزیزم
ببینید ما اگاه به جزئیات رابطه اسی نیستیم صرفا با همین چند خط توضیح داریم هرکدوم طبق تجربیاتمون راهنمایی میکنیم
اینکه اولش میخواسته ایشون رو ببره ، میخواسته به عنوان نیروی کار ببره ! حتما تو اون بازه نیاز ب نیروی کار بوده و خود نامزدشون هم به تازگی مشغول شده بودن فکر میکنم
شاید بعد گذشت یه مدت بیشتر متوجه جو و حرف های داخل محیط کار شده و دیگه دوست نداره چشم همکار های دیگش ب خانوم ایشون بیوفته ک یوقت حرفی نزنن !! من خودم بودم تو محیط کارگاهی به عنوان حسابدار
نمیگم همه اما خیلی از کارگر ها که ایرانی هم ممکنه نباشه متاسفانه سطح فرهنگی خوبی ندارن و خیلی دنبال حاشیه هستن واسه سرگرم کردن خودشون !!
بازم همه اینا طی گذر زمان خودشو نشون میده اگ خدایی نکرده چیزی باشه خودشو نشون میده به هرحال
اما اگ اسی همش خودشو دچار استرس کنه اگه مشکلی هم نباشه خدایی نکرده با این نگرانی ها مشکلات دیگه ایجاد میشه
نه این مشکلاتی که گفتین نبود
دو سال پیش همینجا کار می‌کرد ول کرد باز الان به خاطر شرایط جسمی برگشت همینجا تا بهتر بشه یکم
هنوزم به عنوان نیروی کار میبره منو اگه لازم باشه
قبلا هم یکی دو بار خودش پیشنهاد داد یه بار قرار رو ببریم کارگاه باهم تو کارگاه باشیم اون موقع بنا به دلایلی گفتم نه
دو سه هفته ای بود از کارگاه رفتن حرف نمیزد منم ناخودآگاه گفتم بزار برم کارگاه
دوستش همه دوستاش با این مشترکن خانوادش هم فوت کردن
پارتنر هم نداره یه مدت به من می‌گفت اگر دوستی داری باهم اوکی شن گفتم نه هنوزم میدونم پارتنر نداره
شبایی که نمیره کارگاه یا تنبلیشه یا دورشو میگیرن که امشب نرو
خب پس اوکیه نگران نباش
اینم ک گفتی میخواد مغازه بزنه خیلی خوبه
انشالله یه کار خوب واسه خودش داشته باشه ک خیالت هم راحت شه
حالا شاید سرکار از چیزی ناراحت بوده شما یکم اصرار کردی اعصابش خورد بوده
بزار یکم بگذره یه روز بگو دنبال کارم ببین بازم میگه که بری اونجا اگه گفت ک بهتر اگه نگفت خودت پیشنهاد بده ببین چطور میشه !
دیگه واقعا دلم نمیخواد اسم کارگاهم بیارم
با اینکه عصبی بودن نامزدمو میشناسم ولی هر بار عصبی میشه و واکنش قبلی رو تکرار میکنه و از خود دکتر هم شنیدم یه سری چیزا دست خودش نیست بازم دلم تیکه تیکه میشه
آخر اینو براش فرستادم تلگراممو بستم که آفلاین بزنه
تاپيک اسکرین شات داشتی منو تگ کن دوسداررم
