تایپک قبلم کفتم بازم مینویسم ب دادم برسید فقط.
ی خانوم همسایه ک نمیشناختمش فقط چند بار تو حیاط صحبت کردیم و گفته بودم دوره آرایشگری رفتم.چند روز پیش دخترشو اورد یهو ک موهاشو بزنم بعد کاسه دلشو باز کرد نمیدونم راست یا دروغ ک گف شوهرم پول نمیده زندانی کرده منو تو خنه حق ندارم جایی برم منو میزنه و.. منم دلم سوخت گفتم ی دعا بنویس گف توروخدا معرفی کن منم شماره دادم مال دعا نویس و
حالت امروز باز اومد خونه ب همه جا هم سرک میکشید
بعذ یادم رف بگم دفعه قبل گف لباس ندارم توروخدا لباس بده لباس بچه هات بده منم دادم هم لباس خودم هم بچه
حالا امروز باز ناله و غصه از زندگیش میکرد گفتم برو پیش دعانویس گف پول ندارم اصلا بعد رف
زنک زده انکار ب دعانویس اونم بد برخورد کرده باهاش حالا زنگ زد ب من عصبی گف این دعانویس چرا اینجوری صحبت کرد با من گوشیو رو من قطع کرد فک کرده کیه پدر من خودش دعانویس هست ب منم یاد داده من فقط میخام پدرم ناراحت نشه به اون نمیگم
بعد ب من گف برات یه دعا مینویسم بزار یخچال هیچوقت وسایل تمام نشه گف اسم مادرت میدونم مادرشوهر و شوهرت و میخاد
گفتم ن نمیخام گف نه تو ل من خوبی کردی باید جبران کنم
توروخدا ب دادم برسید میترسم منو طلسم کنه چکار کنم منه ساده