عزیزم ، منم دو تا بچه دارم توی شهر غریب ، درک میکنم حست رو ، مخصوصا سر بچه اول که آدم زیاد تجربه نداره خیلی اذیت میشه . حالا من برای عوض کردن پوشک کل وسایل رو میاوردم دم حموم میچیدم ، بعد بچه رو باز میکردم و همون لحظه بغلش میکردم و میبردم میشستمس .
این رو باید دائم به خودت یادآوری کنی که اون خیلی کوچیکه ، دنبال اذیت کردن شما هم نیست اصلا ، اتفاقا عاشقته برای همین دائم بهت میچسبه و همه جا میاد باهات . شما نقطه محکم و امن زندگیشی ، فقط دنیا خیلی جدیده براش ، میخواد تجربه کنه و زندگی کردن رو یاد بگیره نه اینکه با شما لجبازی کنه
من که دوس دارم بچه دار شم فعلا خدا نداده
در ضمن بچه یکیش سخته وقتی بیشتر میشن سختی از دوش مادر برداشته میشه
به جا اینکه بیفته دنبال تو میفته دنبال خواهر برداراش
چند روز پیش رفتیم خونه برادرشوهرم بودیم بچش ۴ساله اس از مبل پرید پایین بچم نگاه میکرد و میخندید اومدیم خونه خودمون رفت رو مبل یهو خودشو انداخت پایین و پاش درد گرفت ولی بچه من یه چیز امتحان میکنه درد بگیره دیگه نمیکنه یه بار در خونه رو بست انگشت شصتش لا در اومد گریه کرد از اون به بعد درو میخواد ببنده مواظب دستش و میدونه میاد لا در
من دو تا کوچیک دارم واقعا منم دیشب به خودم میگفتم حملات پانیذ بهم دست میده خیلی سخته بچه دادی
من چی بکم دوتا بچه با بدبختی دست تنهایس تو غربت بزرگ میکنم بزرگه یکم مشکل جسمی داره ضعیفه ۵ سالشه باید باهاش تمرینات ورزشی انجام بدم چقد باهاش حرف میزنم باج میدم ک یکساعت بمونه اونم با گریه میمیونه😔توزوخدا ناشکری نکنید خداروشکز کن بچت سالمه نیاز ب چیزی نداره واسش وقت بزاری چی میشه مگه؟
هرکی پیامم میخونه با نفس حقش برای سلامتی دخترنازم دعاکنه این کابوس تموم بشه واسم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز