با این افکار سخت تر هم میشه
مادری فقط عشق میخاد اگه عشق نباشه یه لحظه هم نمیشه بچه رو نگه داشت
واقعا مادر شدن خیلی گذشت میخاد دست آخرم به اسم پدر تمام میشه
تمرکزش بالاست که با هر چیزی بیدار میشه
الان که کوچولو و خوردنیه بذار سه رو رد کنه اونوقت میبینی سخت واقعا چیه
بچه منم یکساله نیم اس کلافم میکنه ما ۵ نفری بهش میرسیم خونه مادرم باز کم میاریم... وقتی میام خونه خودم غسم میگیره انقد مراقبشم از مبل پرت نشه پایین ...استرس خیلی بهم میده
من دوساله است واقعا درکت میکنم خیلی سخته من عملا به هیچ کاری نمی‌رسم
اعصاب نمونده برام
جالبه همه مادرا همین فکرو میکنن که وای تا همیشه بچه بارش رو دوشمه و ...ولی وقتی بزرگ میشن و وقت استقلالشونه دیگه مادر ول کن بچش نیست..شاید خیلی اختلافات مادرشوهر و عروس سر همینه..نگران نباش بزرگ میشه مشغول دوست و درس و کار و زندگی میشه دلت برا همین روزا تنگ میشه
میفهمم عزبزم، بچه های خواهر منم از این شیطنت ها دارن اجیم میگفت فقط ی ساعت خوابیدم وقتی برگشتم کل کابینت مواد غذایی رو ریخته بودن بیرون ک چی مثلا غدا درست کنن حالا مال شما یکیع ما اجی من ۳تان😐😂، شما نباید پوشکشو باز میراشتی و میرفتی! خدا بهت صبر بده.
عزیزم دختر منم یسال و نیمشه...منم شرایطم مثل شماست تازه یه دختر مدرسه ای هم دارم.. باید صبوری کنی دیگه.. اگر حوصله نداشتی واقعا نباید بچه دار میشدی حالا که شدی باید ازش نگه داری کنی... من از صبح که پا میشم دارم میشورم، میپزم و جمع و جور میکنم..تازه مدرسه دخترم دائم جلسه هست به جز اون کلاس زبان و خوشنویسی میره رسیدگی به امورات اون خودش یه پروسه عست
دوست من سه تا پشت سر هم داره بزرگش امسال رفت پیش دبستانی کدچیکش ۷ ماهشه وسطی هم دوسالشه..انقدررر برام جالبه که کوچیکه که ۷ ماهست با صدای دوتا بزرگا عشق میکنه این بچه اصلا اذیت نمیکنه فقط میخاد صدای خواهراشو بشنوه..بچه های تک یکم اذیتشون بیشتره منم خودم دوتا پشت هم داشتم دومی نفهمیدم چجور بزرگ شد با خواهرش خیلی همبازی بودن
اخه چرا من ندارم اون عشقو ببین نه اینکه دوسش نداشته باشم اتفاقا کسی تو دنیا نیست که انقد دوسش داشته باشم ولی اون عشق مادری ندارم سر زایمانم نتونستم طبیعی زایمان کنم ۲۴ ساعت تو زایشگاه بودم اخرش داشتن امادم میکردن ببرن اتاق عمل که یه نفرشون گفت خوشحال باش تا چند لحظه دیگه میبینیش به حرفش که فک میکنم خندم میگیره اخه من اصلا شوقی برای دیدنش نداشتم یا اینکه میگن تا بچه رو دیدم همه دردامو فراموش کردم بخدا دروغ میگن من دیدمش ولی تا چند روز بهش حسی نداشتم چون دلیل اذیت شدن تو بیمارستانم اون میدونستم
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
8 ثانیه پیش
12 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز