الان فهمیدم شوهرم اونشب که عصبی بودم و با دوست صمیمیم درددل کردم همه حرفامو خونده و فحشام و درد دلام و نفرتم به خونوادش که به دوستم گفتم فهمیده
که کجاها ازشون دلگیر سدم و کجا دلم شکسنه و نفرین هر ۴ تا جاری پشتشونه و .... هزار حرف دیگه
ایشالا جاریم بره شکایت بیچاره بشن و
چه کنم؟
دیگه نمیتونم جمعشکنم هیچ جریم خصوصی نمونده
میگه از چشمم افتادی ازت میترسم