شوهرم خیییلییییییی بچه ننه اس حاضره هم من هم خودش قربانی مادرش بشیم تا دو هفته پیش همشش منو تنها میزاشت میرفت پیش مادرش با حال بد سرماخوردگی ولم میکرد میرفت بدرفتاری میکرد حتی یه بارم زد تو گوشم سر هیچی با اینکه باردار بودم به شدددت بهم بی محلی میکرد جوریکه من از بارداری پشیمان شدم و قرص سقط هم استفاده کردم ولی تقریبا از دو هفته پیش یهو عوض شد دیگه خونه میمونه به حرفم گوش میده باهاش دعوا میکنم قهر میکنم بزور میاد آشتی همین نیم ساعت پیش اومد گفت اون سری زدم تو گوشت همش عذاب وجدان دارم بزن تو گوشم هم تو دلگیر نباشی هم من عذاب وجدان نداشته باشم خیال کرد مثل تو فیلما میگم نه نمی‌زنم فلان ولی محکم زدم تو گوشش🥴 ولیییی نمیتونم باورش کنم میگم حتما چیزی شده اینجوریه
بیشتر مراقب باش گلی
چرا دیگه تو به شفا اعتقاد نداری؟عزیزم تبریک میگم شوهرت شفا یافته خداروشکر
شوخی گذشته ببین یکم چکش کن ببین گوشیشو میده دستت؟زیررو کن گوشیشو
بعضیا وقتی خیانت میکنن واسه اینکه کسی بشون نفهمه با زنشون مهربان میشن
گوشیش کلا دستمه خودم بع اولین چیزی که فکر کردم همین بود زیر و رو کردم گوشیشو کلا هیچوقت گوشیشو قایم نکرده رفت و آمد هاشم زیر نظر گرفتم فعلا چیزی ندیدم کلا می‌ره سر کار برگرده هم جایی نمیره حتی برا یه خرید کوچیک هم منو می‌بره
از بچت چخبر؟خوبی بهتری ؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
42 ثانیه پیش
46 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز