درسته ک روح آدم های بد از کف پاهاشون خارج میشه

بعد در همون حال دیدم یکی کنارم قسمت بالای سمت راستم ایستاده ولی جرات نداشتم برگردم نگاش کنم یا نمی‌دونم اصلا اختیاری نداشتم برگردم ی حالتی بود مثل ترس زیاد ک نفس تو سینه حبس میشه نمیتونی تکون بخوری از وحشت اونجوری ولی میدونستم ی فرد قد بلند هیکلی خیلی بزرگ با شنل سیاه.ک سر تاپاش سیاه پوش بود حتی صورتش هیچ جاش معلوم نبود فقط می فهمیدم خیلی قد بلند و هیکلیه.و سمت راستم ایستاده یهو بعد چن ثانیه رفت ب سمت کف پاهام .منم همینجوری صاف ب پشت دراز کشیدم زل زدم روبرو حتی پلک نمیزدم.دیدم شروع کرد از نوک انگشتای پام شروع کرد انگار مثلا داره روحمو قبض می‌کنه هر دوتا پاهامو همزمان از نوک انگشتام میکشید .ی درد خیلی خیلی شدید انقد دردش زیاد بود انگار مثلا دارن زنده زنده پوست پای آدم رو میکنن در این حد دردناک بود ی هو شروع کردم ب گریه زاری و شیون.اونم همینجوری داشت روحمو قبض میکرد.نمیتونستم دردشو تحمل کنم خیلی ام زمان طولانی می‌گذشت خیلی کند تا وقتی برسه ب وسط ساق پاهام انگار ی مدت خیلی طولانی ای گذشت با درد وحشتناک .دقیقا اینجوری ک فک کنین زنده هستین و یکی داره پوست دوتا پاهاتونو همزمان می‌کشه تا بیاد برسه بالا😭انقد گریه کردم گفتم خدایا ببخش غلط کردم نمیتونم دردشو تحمل کنم ی فرصت بهم بده نمی‌خوام بمیرم نمیتونم تحمل کنم انقد خواهش و گریه و زاری کردم یهوو وسط ساق پاهام بود دیدم ول کرد رفت😢

خیلی سخت بود خیلی طاقت فرسا من نمی‌دونم اگه قبض روح اینجوریه انقد سخته چجوری ی بار دیگه باید تحمل کنم چجوری می‌خوام بمیرم😭من بعد مرگ چن تا از عزیزام از مرگ نمی‌ترسیدم برام عادی شده بود ولی الان ب شدت میترسم داداشم چجوری این درد رو تحمل کرده😭

یا من خیلی بدم ک انقد قبض روحم دردناک بود

حالا من از نظر خودم خیلی آدم خوبی ام چون آزاری ب کسی نمیرسونم کسی رو اذیت کنم ظلم کنم حق کسی رو بخورم.مگه اینکه یکی اذیتم کنه عذابم بده بهم ظلم کنه من مقابله کنم ولی در ابتدا کاری ب کسی ندارم تا کسی کارم نداشته باشه

از وقتی خوندم آدمای بد روحشون از کف پاشون جدا میشه دارم دیونه میشدم.حالا اون هیچی خیلی دردناک بود خیلی سخت انگار زنده ای یکی داره پوست پاهاتو می‌کنه تا برسه ب بالا 

آخه خودکشی نکردم فقط دعا میکردم بمیرم

حالا اون موقع ها من ب شدت قرآن می‌خوندم ذکر میگفتم کلی ختم انجام میدادم ولی مشکلاتم زیاد بود مرگ برادرم افسردم کرده بود.با اینهمه اعمال خوب قبض روحم این بود