مادرشوهرم امروز صبح تو حیاط داشت سبزی پاک میکرد برا خودشون و خواهرشوهرم
حیاطمون مشترکه
بعد من امروز تا کاری خونه رو کردم و نهار پختم و فرشم میبافم مشغول اون شدم الان شوهرم از سر کار بزگشت
رفت طبقه پایین پیششون
وقتی برگشت نارحت بود منم حس کردم ی چیزیی شده گفتم چته نمیگفت
هی گفتم چته گفت پدرم گفته زنت خونست گفتم اره
گفته نیومده با مادرت سبزی پاک کنه زن همسایه کمکش کزده
بااباااا ب شماااا چههه من ک نوکرتون نیستم سبزی چرااا باید برا خواهرشوهرم پاک کنم
من تو سبزی پاک کردنم خیلییی تنبلم همیشه سبزی هامو مادرم برام پاک میکنه حالا برم کمک اوناا😔
تورووخداا چیکار کنم برا اینه دوس ندارم شوهرم بره خونشون من چ بدبختم چیکار کنم توروخدا