ویدئو کال تماس گرفته بودیم من تو پذیرایی نشسته بودم داشتم باهاش حرف میزدم،، شوهرمم اتاق خواب بود
یهو از خواب بیدار شده بود اومده بود آشپزخونه آب بخوره اداشت میگف یادم بنداز فردا پول تعمیر کار ماشین تسویه کنم، بعدشم باز شب بخیر گف رفت تو دوربین تصویرش نمیوفتاد
بعدش دوستم گف خودمونیما صداش خیلی خوبه😑😑😑😑😑😑😑😑
دیگه یه لبخند زدم گفتم، کمرم درد میکنه میرم استراحت کنم خدافظی کردم
بعد الان بم پیام داده منظوری نداشتما همینجوری گفتم جدی نگیر
بعد دوستم مجرده، خیلی هم بهش اعتماد دارم الان یه جوری شدم