بغضی عمیق درون گلویم خفته است
بغضی جان سوز تر از هر دردی؛
کاش میشد دگرگون گشت
سفر کرد از این آشفته حالی
به دنیایی که هیچ غمی در آن
تعریف نشده باشد...
کاش آن رویای دوری که در حوالی
آخرین محل سقوط رنگین کمان،
نوایی آشنا را مینوازد،
واقعی بود
دور نبود
محال نبود
بود...