من ۸ماهه ازدواج کردم اختلاف زیاد داریم تو این هشت ماه سرماه میرم قهر تا یک هفته بعد با واسطه برمیگشتم شوهرم به حرف خانوادشه دعوای آخریمون سر وام ازدواج بود بهش ندادم گفتم یا ماشین بهر یا زمین گفت هیچ کدوم میخوام مغازه بزنم بقیه ش بره تو بانک من میدونم شوهرمول داخل بانک بزاره بعد درمیاره خرج میکنه بخاطر همین نذاشتم زدم زیر همش رفتم قهر اول طلاهام ازم گرفت بعد گذاشت برم همیشه تو دعوا همینطوره
دیگه ازچشمم افتاده کاراش و همینطور ازطلا هام
شوهرم شاگردی میکنه ماهی ۶ میلیون میگه لاقل طلاهاتو بده بفروشم مغازه بزنم طلاهام ۶۰ میلیون میره بهش بدم اینم بگم پیش خانواده ام واقعا حا ندارم مجبورم بسازم باهاش اینجا توخونه خودم راحت ترم تااینکه برم پیش ناپدری بچه هاش میان مادر خودمم ک از همه دیونه تره حوصله هیچ نداره رابطم باشوهرم خوبه خانوادش زیاد دخالت میکنن مغازه ازپدرشوهرمه بنظرتون بااین اوصاف ک حتما باید بدم چیکار باید بکنم خیلی ناراحتم میدونم اگ شوهرم وضعش خوب بشه دیگه دعوای چیزی نداریم بیشتر دعاهاتون سر پوله ک حقوقش ناچیزه