سنتی بود، اشنایی خیلی کمی داشتیم، حدود یک ماه باهم اشنا شدیمو سریع عقد کردیم،
مهم ترین چیزاش ک نمیدونستم و خ اذیت شدم یکی اینکه واقعاااااااا حمال خانوادش بود، ینی محال بود خانوادش بگن فلان کارو برامون بکنو اون نکنه حتی اگ بیرون بودیم اگ خانوادش زنگش میزدن باید حتما میرفت کار خانوادش انجام بده
دومین چیزیشم ک خ اذیت شدم ی خانواده به شوت سرد و عروس گریز بودن، اصلا اهل رفتو امد با فامیلو عروس نبودن و نیستن. برای منی ک خیلی اهل رفتو امد بودم سخت بود،، الان عادت کردم چهار پنج ماه ی بار هم نمیبینمشون با اینی ک حدود پنج ریقه خونشوم باهام فاصله داره