عشق من خیانت کرد رفت دختر پولدار گرفت که دختره گذاشت تو کاسش و بعد عقد گفت یه قرون از
پولام به چشمت نمیخوره ده بار خواست طلاقش بده پول مهریشو نداشت
اینا مهم نیست بگذریم
این رفیق صمیمیش هم دوست منو گرفت و تحقیقاتشو پیش من انجام داد یه جورایی من براش تحقیقشو کردم
و بهش میگفتم چطور دختریه (پسره فامیلمونه )
عروسیشون من چیکار کنم
اونا دونفره ان من تنها
اگه دونفره ببینمشون که جونم میره
دلم میخواد بپیچونم نرم اما انقد این همه مدت تغیر کردم
دلم میخواد فقط برم ننشو تو قسمت زنونه حرص بدم
چون اون مخالفت کرد که دختره وضع مالی خوبی ندارن دختر پولدار بگیر
اما بازم به این فکر میکنم چرا؟ نگرفتنت تموم شد دیگه (صادقانه و روراست میگم)
خانما چیکار کنم گیر کردم بین رفتن و نرفتن