هیچی دیشب من تا دیر وقت مغازه بودم بابام پاشده اومده مغازه بسته
رفتم خونه مامانم داداشم اینا هم بودن
حلو زنش ب من میگه شاگرد بگیره
مگ تو دیونه ای تا این موقع میمونی مغازه برا اون کار کنی
اون وظیفه شه کار کنه بده ب تو
تو سر دنبال زندگی خودت بگیر
برو دکتر برو پی دوا درمونت بچه دار شی
اگرمنمیبرتت دعوا کن قهر کن سر صدا بده
خیلی جلو زنش ناراحت شدم
من خودم ب اندازه کافی دلم شکسته هست چرا ب مشکل نازایی خوردم