با یک پسر یک شب تو تور کویر آشنا شدم
به یکی از دوستم کفته بود منو براش جور کنند
تمام مدت منو کاور کرده بود همه جمع میشناختنش!!همه میگفتن چه بهم میان و… نذاشت هیچ پسری سمتم بیاد
فرداش تلفنش خیلی زنگ خورد بهم گفت اکسم مامانش اصرار داره بهم برگردن ولی منو میخواد
منم بهم برخورد و ناراحت شدم تروماهام بالا اومد
الان عکس عروسیش کذاشته فقطططط تعجب کردم 🤦🏻♂️🤦🏻♂️