داداشم پشت سر همه خیلی حرف میزنه از وقتی ازدواج کرده خیلی ساده است زود گول میخوره و زنش بهش مسلط شده مدام بدماهارو مبگه تا بتونه سوارش بشه این اواخر باهاش خیلی صمبمی تر سده بودم یکدفعه به شوهذم بی احترامی کرد زنش تحربکش مبکنه سوهرم بهش سلام رسوند خودش رو زد به نشنیدن تلفن روی ایفون بود من بدبختانه تکرارش کردم گفتم سلام میرسونه گفت خوب که کی.مثلا سلام برسون به یک حالت مسخرع منم گفتم ناراخت سدم و قطع کردم دیگه روز تولدش بهش اس مس دادم اگه اون کارو نکرده بودی منم میتونستم بیام حاشا کرد وگفت خیلی خیلی ممننونم که نیامدی و....مثلا دلخورم بعد گفت فدا سرم فلانی ناراحت شده که منم عصبی شدم گفتم تو غلط کردی اینم جای تبریکت از من ق کن و بیخود میکنی شوهر منو ناراحت مبکنی یکدفعه زنگ زد دادوبیداد منم قطع کردم .نظر سماها چیه
شما دارید دخالت بیجا تو زندگیش میکنید کار شما درست نیست اصلا
آویزون نباش
چه دلتنگی ای آخه
بذار بره بدرک
دلم خ واسش تنگ شده ولی چی کار کنم در جای غلطی قرار گرفته زنش داره هی زیراب ماهارو میزنه که نسلط تر بشه وهمه اموالش تا اینجا به نام زنشه ...براش خ نگرانم
این حس هارو بنداز دور
برا کسی بمیر که برات تب کنه
ول کن بابا با شوهرت عشق کنید
عزیزم داداش شما داغونه چرا به زنش ربط میدی ...چه بسا زنشم به خاطر این اخلاقای برادرت خلقش تنگ باشه
بیشتر از اینکه عروس مقصر میدونید ،،،،، شما هم از عروس و داداش تون کم ندارید
هر دو تون مقصر هستید ،،،،شما ی تبریک میگفتی تمام دیگه چرا ادامه دادی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
25 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز