یه نوزاد دارم یه بچه دبستانی یه دل سیر نخوابیدم خستم چند وقت بچه کوچیکم دندون در میاره یک ماه تموم کلا خواب که نداشت بی خواب شده بینیش میگیره الانم شوهرم مریض شده پرستاری اونم اضافه شد دیگه نا ندارم
مادرمم هیچ وقت نگفته یه ساعت بچه بزار پیش من استراحت کن کلا مادرمن مثل اینکه من خواهر ناتنیشم یه رفتارایی میکنه هیچ توقعی دیگه ازشون ندارم من با این که زایمان کرده بودم حالم بد بود دیگه میگفتم من میمیرم ول کرد بعد از بیرون برا همه دلسوزه
فقط کاش هیچ کس تو خونمون مریض نشه هیچی از هیچ کس نمیخوام
اینم فقط جهت دردل نوشتم