2777
2789

هی میگفتن اتاق سنگینه،  اینجوره اونجوره.  یه شب یکی از بچه ها ساعت سه نصفه شب منو بیدار کرد که من میترسم در کمد خود به خود باز وبسته میشه. 

بغلش کردم ارومش کردم و قرآن خوندم رفت سر جاش خوابید،  منم خوابیدم دوباره ساعت شیش صبح یکی دیگه از بچه ها بیدارم کرد که من یه صداهایی میشنوم.

واسه این دوستمم قرآن خوندم و ارومش کردم گرفت خوابید و منم خوابیدم. 

تا فردا شب ساعت سه شب یکی دیگه از بچه ها اومد بیدارم کرد گفت که در کمد خود به خود باز و بسته میشه. 

من گفتم بابا به خیالتون میاد. قرآن خوندم و یهو یه صداهای وحشتناکی مثه صدای نعره ی کلفت یه مرد یا یه هیولا شنیدم و دو تایی جیغ زدیم و هر هشت نفر هم اتاقی فرار کردیم از اتاق رفتیم بیرون. 

هر کاری کردیم سرپرست اتاقمونو عوض نکرد. 

من و دوستام رفتیم سالن مطالعه خوابیدیم که من از ترس تا صبح خوابم نبرد. 

الان بچه ها دوباره میرن تو اتاق میخوابن ولی من میترسم برم تو اتاق بخوابم. 

تو سالن مطالعه هم با اینکه روشنه ولی تنهایی میترسم بخوابم. تمومه وجودمو ترس گرفته. 

دیشب یکی از همون دوستامو که بیدارم کرده بود،  بیدار کردم سرم غر زد که میخوام بخوابم. 

واقعا ازشون متنفرم من به خاطر ترس های اونا و اینکه همشون منو بیدار کردن اون تجربه ی ترسناکو تجربه کردم و الان اونا عین خیالشون نیست از ترس های من. 

نمیدونم چیکار کنم واقعا میترسم از تنهایی و   تاریکی واز اون شب اینجوری شدم.  من اینطوری نبودم دوستام این بلا رو سرم آوردن. واقعا ازشون حالم داره به هم میخوره هیچ کوذوم دیوار کوتاه تر از من پیدا نکردن که ترسشونو بهش انتقال بدن.  اونوقت من نمیتونم یه نفرو پیدا کنم که حداقل پیشم بخوابه 😓

بچه‌ها، باورم نمی‌شه!!!!

دیروز جاریمو دیدم، انقدر لاغر شده بود که واقعاً شوکه شدم! 😳 

از خواهرشوهرم پرسیدم چطور تونسته انقدر وزن کم کنه و لباس‌های خوشگلش اندازش بشه. گفت با اپلیکیشن "زیره" رژیم گرفته.منم سریع از کافه بازار دانلودش کردم و رژیممو شروع کردم، تا الان که خیلی راضی بودم، تازه الان تخفیفم دارن!

بچه ها شما هم می‌تونید با زدن روی این لینک شروع کنید

2804
خودتو بغل کن، برات قران بخون برو سر جات بخواب

میترسم. 

همه کار کردم رو قلبم قرآنه. 

ولی از تاریکی میترسم. 

ینی به حدی حالم بده که اگه دو ماه به فارق التحصیلیم نمونده بود حاضر بودم انصراف بدم ولی اینجوری عذاب نکشم هر شب. 

چرا فک میکنم دوستات بهت دروغ گفتن

خودمم همین فکرو میکنم 

ولی از طرفی چند ساله هم اتاقیمن. 

و وقتی خودشون بیدار شدن با گریه بیدار شدن و جلو سرپرست هم کلی گریه کردن که یه موجودی تو اتاقمونه. 

تا یه شب بعدش ترس داشتن ولی الان دیگه تو همون اتاق و با برقه خاموش میخوابن ولی من از اون شب یه استرسی افتاده تو وجودم از تاریکی میترسم 

دروغ گفتن بهت

کسی که با باز و بسته شدن در اونجوری ترسید که بیدارت کرد چطور بعد اون اتفاق راحت تو اون اتاق گرفته خوابیده

ریدم دهنشون

برو اتاق دوستات این دو ماهو

اگر خسته جانی، بگو یا علـــی 💖
میترسم. همه کار کردم رو قلبم قرآنه. ولی از تاریکی میترسم. ینی به حدی حالم بده که اگه دو ماه به فارق ...

تاریکی واقعا ترس نداره، اونم جایی که چند نفر دیگه هم هستن، تازه اگه خیلی اذیتی از تاریکی، چراغ‌قوه‌ی گوشیتو روشن بذار بخواب

حالا امروز و فردا رو گذروندی، تا دوماه دیگه میخوای چکار کنی؟

بنظرتون کسی که از شهید گمنام دفاع و یا از کشتار زن و بچه تو غزه اظهار ناراحتی میکنه باید تعلیق شه؟
خودمم همین فکرو میکنم ولی از طرفی چند ساله هم اتاقیمن. و وقتی خودشون بیدار شدن با گریه بیدار شدن و ج ...

نترس عزیزم  .اونا فقط دستت انداختن تووهم برو تو همون اتاق و اصلا بهشون توجه نکن بالاس سرت قرآن بزار چیزی نیست 

دلتنگ چهره ای هستم ک نمیدانم خاک با او چه کرده است ..دلتنگتم داداشم ...
2809
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792