کیا از جمع خانواده شوهر بدشون میاد چرا علت چیست

کلا تو جمعشون احساس غریبگی میکنم حرف هاشون طرز فکرشون کلا بامن فرق داره 

بهم حس منفی میدن هعی میگن لاغری سیاهیی دماغت بزرگه اونم جلوی شوهر ،پشتم حرف میزنن تو همه کارام‌دخالت میکنن 

حق دارم ازشون بدم بیاد 

من امشب خیلی حرصم گرفته از خانواده شوهر

چون هر موقع جمع میشیم جاربم با من بده بچه هاشم با بچم حرف نمیزنن بعد جاریم میاد میشینه بغ میکنه محل هیچ کس نمیده بعد مادرشوهر و خواهر شوهر میرن میچسبن به اون تلاش میکنن نظر اونو جلب کنن و هی گرم میگیرن باهاش و انگار خیالشون از من راحته از اون میترسن

موفق باشین اما 

ب نظرم خیلی دارکه زندگیتون 

بهتر بودبا همسر با هم باشید 

خلاصه ک امیدوارم خوش باشین همیشه 

وای نگووو من یکی از دلایلی که امشب بیدارم همین امشب خونه مادرشوهرم میگه چه خبرا گفتم یک هفتس مامانم مریض با بچه نرفتم میگه مامانت که جایی نمیره چرا مریض؟؟ انگار خبر داره کجا میره نمیره 

دلم میخواست بگم تو که دله هستی تو کوچه خیابون چرا سرما نمیخوری پس؟؟؟؟؟ 

بعد یه تایمی خودش متوجه شد که خانوادش هیچ وقت خوبی مارو نخواستن باورت میشه به حدی یهو تغییر کرد که بعد از تولد پسرم که الان ۶ماه میگذره خواهرش وبرادرش هنوز پسرمو ندیدن؟فقط پدر مادرش روز تولد دیدن پسرمو

خدا لعنتشون کنه با نیش زبونشون دل آدمو میشکنن

یبار ک توهین کرد ب بابام  ی سیلی محکم زدمش  ولی ۴ساله بکوب بی حرمتی میکنه ...الانم تومرحله اشناییه بای پسر بدبخته اونافک میکنن خیلی این خوبه خبرندارن چه مفسدیه  ۷تاخواهرشوهرداره ک من تودعاهام همیشه به خودشم گفتم هررفتاری بامن داشتی انشالله باهات داشته باشن خواهرشوهرات و الهی ۵ ۶ تا باشن ک دعام گرفت ...بیشترین چیزی ک ازمن عذابش میده اینه من ی پالتو کفش یا ی؟جفت جوراب حتی نو بپوشم میترکه بیچاره میرع زود یچیزی میخره خدالعنتش کنه انقدحرصم داده

ایشالله خدا ازشون هرگز نگذره اینجور دلشکسته میکنن آدمو

از ته دل ازش متنفرم من مثل خودش و عروسش دله و هول نیستم و حد و حدودمو میدونم رو پای خودمم وابستش نیستم و مرزامم مشخص کردم داره میسوزه

با اینکه حریفم نیس و نشوندمش سرجاش ولی نمیدونم چرا اینقدر حرف هاش میره رو اعصابم

آخه اون بخاطر شغلش نمیتونست همراهیمون کنه الانم خداروشکر خودش متوجه پیشرفت دختربزرگم شده وخودشم راضیه آخه بلایی برسر افکارش آورده بودن که دخترم انگار اسیر بود تو دستشون افسردگی گرفته بود داشتن نابودش میکردن آدم بخاطر بچش مجبوره از خیلی مسائل بگذره

تو خانواده خودتون چکار میکنید

نمیگذره اما خب چه فایده بهترین روزای عمر آدمو نابود میکنن 

حرفهای تند تیز آدمو داغون میکنه 

خداروشکر.شوهر منم فهمید خداروشکر دوساله قطع رابطه ایم.باورم نمیشه.باشوهرم مشکلات دارم ولی ب ی ارامش نسبی رسیدم.مخصوصا بعد بچه دخالتاشون بیشتر میشه.از یکسالگی بچم ندیدمشون راااحت

گ