2777
2789

اول از همه بگم من همه روشهای ک میگن اروم اروم بچه رو از شیر بگیزم امتحان کردم

ده روز تمام با کلی اسباب بازی و خانه بازی و رفتن تو کوچه و محیط بازی سعی کردم حواسشو پرت کنم .اینم بگم دختر من فوق العاده وابسته و کنار نیا بود .ینی به هیچ وجه یادش نمیرفت .بعد از ده روز تلاش ک اواخر مرداد امسال بود قبول کردم ک‌شکست خوردم

بقیه اش تو تایپک ها

خلاصه ....اون ده روز شکست خوردم 

بعد یک ماه اواخر شهریور شروع کردم با چسب زخم 

چند ساعت دووم اورد بعد شروع کرد ب کریه زیاد و منم دلم نیومد چسب کندم و از اون بعد وابستگیش ده برابر شد 

خلاصه ب عنوان راه حل اخر بر خلاف میلم از تلخک استفاده کردم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

وای من بگم از این اختراع خوب بشر 

چع کرد با این بزرگترین معضل من 

شب تا صبح هزار بار طبق معمول بیدار شدم و شیر دادم .صبح ۹.۳۰ بیدار شد و چون بچه های داذاشم خونمون بودن خوشخال بود زن داداشم گفت بزن من با چشم گریون تلخک زدم .بعد نیم ساعت اومد سراغم منم گفتم بیا مامان بخور ولی اووف شده تلخ شده

یکم ذهنشو چسبوند و شذوع کرد ب خوردن زدم تو سرم خودم ک اینم اثری نداشت 

ولی یه ذره ک خورد دهنشو کشید عقب و سه بار عوق زد در حد شدید و یه ذره ناراخت شد ولی شکلات دادک بهش رفت بازی کرد 

دوباره یکساعت بعد اومد .دوباره یه ذره در حد یه چند ثانیه اومد بخوره باز دید تلخکه یکم عوق زد رفت ولی بازم ناراحت بود .ولی در حد خیلی کم چون ادمهایی ک دوست داشت خونمون بود در عرض چن ثانبه تلخی و ناراختی یادش رفت و بازی کرد باهاشون 

هر چی میگذشت اضطراب من بیشتر میشد برای شب ک من چ غلطی بکنم چجوری بخوابونم این بچه رو 

مهمونام رفتن و دختر دایی ام برای کمک اومد خونمون .تا شب باهاش اب بازی و بازی کرد ولی همچنان یکم نق میزد ولی هر چند دقیقه یکبار میاومد میگفت اووف شده .میگفتم نازش کن بغلش کن بوسش کن می می رو و باهاش خداحافظی کن انگار اینکارارو میکرد دل تنگیش برطف میشد و تا یکساعت بعد اروم بود

با اینکه صبح ۹ بیدار شده بود و طبق عادت باید ۵ ۶ خوابش میاومد ولی چون چیزی نبود باهاش بخوابه تا یک و نیم شب بیدار موند .با هر روشی امتحان کردیم خوابش نبزد و یکم گریه کرد تو پتو تکونش دادیم رو پا گذاشتیم ....خیلی روش هارو امتحان کردیم کنار نیومد دیدم بچه خیلی خسته است ساعت ۲ شب بردیمش داخل ماشین و طی چند ثانیه بدون ممه خوابید .و اون شب هر یکساعت یکبار طبق عادت بیدار میشد و ما محبورا با ماشین میخوابیدمش .شب دوم خیلی خیلی سختتر گذشت انگار تازه فهمیده بود چی رو از دست داده ولی فقط میگفتم می می رو بغل کن ناز کن اروم میشد ولی تا خوده صبح ده بار بردیمش بیرون خوابوندیم و دوباره یکساعت بعد همین وضع .روز سوم دیگه داشتم از حال میرفتم ولی بشدت از می می و خوردنش فاضله گرفته بود دیگه نمیومد ولس هر وقتم میماومد منعش نمیکردم ک یهوویی از دست نددنش

دیگه از شب سوم خیلی خیلی همه چی اسون گذشت .باورم نمیشد بچه ای ک تا صبح ده بار بیدار میشد یکبار فقط بیذار شد و اشتهاشم سه برابر شد الان یک هفته  میگذزه و روزا و شبا اصلا سزاغم نمیاد یه بار در روز شاید بیاد و من طبق معمول دورش نمیکنم از ممه و میگم نازش کن بغلش کن و شبا هم دیگه با ماشین نمیخوابونمش .میزارم تو بچه و تو بغلم همون حالت ماشین رو تداعی میکنم براش و خوابش میبره 

نمیدونی. من ۴ ماه تموم شبا تا صبح غصه میخوردم چجوری این بچه رو از شیر بگیزم هر چی پست و تایپیک بود خونده بودم در این مورد .تو اینستا شب و روز میگشتم تا راه حلی پیدا کنم ولی نمیدونید خیلی اسون تر از چیزیه ک فکر میکنید 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز