بچه ها امشب داشتم با دوستم حرف میزدم در مورد این موضوع یهو یاد ی خاطره ای افتادم گفتم بهتون بگم😂😂
وقتی جوون تر بودم و دوران جاهلیت
ب پسرا الکی میگفتم میخوام برم و... دیگه منو هیچوقت نمیبینین😂😂😂
اونا هم زنگ میزدن خدا شاهده گریه میکردن واسم
یکیشون صداش نازک بود وقتی داد میزد انگار ی دختر بغل گوشم داشت جیغ میکشید😂
یکی دیگه هم فکر میکرد با رفیقش اوکی شدم ویس میداد اشک گریه میکرد
یکی دیگه هم خواست باهام حرف بزنه که نرم اصلا نمیتونست حرف بزنه انقدر گریه کرده بود چشاش همه بااااد کرده بود ... بنده خداها😁😁😁