خاطره از روزی که استراماچونی اومد خواستگاریم کینگ مجید بهم گفت باهاس ازدواج گفت واییییییییییی چقدر خ

سلام ی روز کینگ مجید پست زد که استراماچونی بهترین مربیه و خیلی خوشتیپه بعدش زیر پست قلب دادم ووووییییی چقدر خوشتیپ و خوشگل 

چیزی هم ک کینگ مجید بزرگ تایید کنه حرف نداره استرا قلبمو دید وااایییییی خانوما جونم براتون بگه استراما اومد خواستگاریم بعد ی عالمه عطر خوشبو بیهوش شدم

بعدش استراما گفت به به به به چقدر خوشگلید شما

من اول فکر کردم به بوی قذا که قورمه سبزی پخته بودم میگه به به ولی به خودم گفت به به بعد از خوشحالی پریدم هوا گفتم استراما جونم 

ولی استرا آنقدر با حیا بود منو اون لحظه در آقوش نگرفت گفت چون هنوز ازدواج نکردیم مقدور نیست آنقدر ۱۰۰ برابر عاشقش شدم که چقدر استرا با حیاست 

بعد صدای شلیک اومد گفتم یا خدا من میترسم استراما 

بعد بهم گفت نترس عشقم استرات اینجاست 

گفتم شییییررررههه و اشک تو چشمام جمع شد از زوق نگو صدای شلیک کارآگاه پشندی بود یهو اومد گفت به جرم قرارداد گران بازداشتی کسی حرف نزنه

گریه کردم گفتم کارآگاه خواستگاریمه 

استراما گفت عزیزم قول میدم زود برگردم 

ولی جیق‌زدم عععععععع

بعد کارآگاه پشندی ترسید گفت باشه باشه ما رفتیم بعد زیر لب گفت یا خدا اینا از مافیا 

ساعد: خترشون بیشتر طهدید میکنه؟

کاراگاه: درود بر تو

بعد رفتن

ولی استراما بیهوش شد نمیدونم فک کنم دهنم خیلی بوی خوبی نمی‌داد اون لحضه که جیق زدم

آخه بعدشم زود فلنگو بست ایتالیا