منم تازه ازدواج کردم دختر خواهر شوهرم سر زده گاهی روزی دوبار میومد روانی شده بودم تا چهار پنج ماه هی گفتم عیبی نداره ازدواج میکنه دور میشه تحمل میکنم ازدواجش جور نشد متاسفانه
وقتی میرفت خونشون گریه میکردم حرص میخوردم وقت نمیکردم به خودم برسم یکم همش در حال پذیرایی بودم
دو سه روز جواب تلفنش رو ندادم بهش بر خورد البته بهش پیام دادم که خونه مادر خودم هستم ولی انگار من رو تو کوچه موقع خرید دیده بود ناراحت شد قهر کرد الان قطع رابطه کرده
تو همه مهمونیا و جمع ها هم میاد قیافه میگیره انگار باباشو کشتم