تو عقدم تلخی درست کردن
سر بچه اولم بابام فوت شد و ناراحت بودم
پام شکست و ۲۰ روز گچ بود یه سر نزدن ک کاری کنن تو خونم
حالام بچه دومم ک امروز ده روزشه و مامانم چون گفتم چرا نیومدین دیدنم زیاد ناراحت شده و حتی زنگ نزد ک بچه رو یا خودت حموم کردی یا ن
ول کن سخته میدونم اما منم همیشه تو سختیام تنها بودم تنهای تنها کلا بنظرم ادما تو سختیاشون تنهان منم قلبم خزار تیکه شده از چیزایی ک بقیه هزار جور ذوغ وشوق از سمت خانواده دریافت میکنن من غم گرفتم
بدرک ولشون کن
ول کن اگه میخواستن محبت کنن میومدن از عمد دست پیش میگیرن
اگه میخواستن دست پیش نگیرن ک این کارارو نمیکردن فقط تا میتونی کنایه بزن گلایه کن هروقت تونستی
من قبلا ساکت بودم تازه میدیدم برعمسشو میشنوم دروغ فک کن منم حرص خود خوری میکردم دبگه چند بار گفتم دیدم داره توجیح میکنه فهمیدم باید اینجوری باشی
تو شهر خودت بود خونت ینی شهر باباتی یا یه شهر دیگه
من همه کار شوهرم کرد بعد مامانم به همه میگفت خودم کردم منم لال چون راجت با دروغ انکار میکنه نمیگفتم بعد دیدم پروعه گفتم همه کارو ک شوهرم کرد تو چیکار کردی
میدونی شوهرم خیلی احترام گذاره این یه لیوان بلند میکرد شوهرم کلی تشکر اینم سواستفاده کرد
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
22 ثانیه پیش
22 ثانیه پیش
23 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز