منم ازدواج دوم بودم گفتم حق طلاق میخوام گفت من هیجوقت بهت چیزیو تحمیل نمیکنم ولی باشه اگه خیالت جمع میشه و اینجوری برات بهتره بعد گفت پس من مهریه رو انتخاب کنم و ۱۴ سکه باشه..منم قبول کردم چون واااقعاا بهش ایمان داشتم بااینکه هیییچ شناختی نداشتم حتی حالا حاضرم رو اسمش قسم بخورم...همه چیو سپردم خدا حتی موقع عقد محضری محضر دار گفت باید برین محضر تا حق طلاق ثبت بشه گفتم باشه همسرم گفت هرموقع خودت میدونی بگو بریم محضر گفتم باشه ولی نمیخواستم برم حتی چند بار گفت یبار گفتم نمیخوام برم دیگه