تقصیر من بود اون شب ک شوهرم بود انگار قدرت داشتم اصلا محل نزاشتم امشب انقد ترسیده بودم همش چشمم دنبالش بود نکنه حرکتی بزنه .. فک کنم نگاه من اشتباه بود اون بد برداشت کرده وگرنه اصلا مانتو تنگ و اینا نداشتم
تو بازار من با دوستام بودم وقتی که شلوغ میشد میومد از پشت دست می‌گرفت بهم منم از ترس کم آوردن جلو دوستام هیچی بهش نتونستم بگم.البته مقصر خودم بودم لباسم کوتاه بود.یدفعه دگه هم ینفر دگه تو کوچمون هی میومد دنبالم یروز در میزدن رفتم درو باز کردم دیدم همونه گفت منو دوست داری منم در رو زدم بهم
اصلا عزیزم به خودت استرس راه نده ارزش نداره این دفعه دیدیش برو جلو بگو ی دفعه دیگه این دوربرا ببینمت میگم بیان سر و تهتو یکیکنن مردک الدنگه بی خانواده
آخه مرتیکه لاغر مردنی معتاد یی خاصیت ترس داره؟؟؟؟همچین میزدی توی دهنش که صدای سگ بوده پفیوز😕
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز