وای از خودم لجم میگیره یهو تو خانواده شوهر جوگیر میشم از اینور اونور تعریف میکنم. میگم میخندم خودمو می‌چسبونم هی حرف حرف حرف از همهههه جا...
بعدا که میام خونه میگم خب دختر میمردی کمتر حرف میزدی چقدر حرف میزنی اخه. از همه جاهم میگم که مثلا نشون بدم چقدر خاکی هستم چقدر باهاشون صمیمی میخوام باشم ولی بعدا ک یه چیزی میشه خیلی پشیمون میشم از کارم شمام همین جوری هستین؟
خودت باش عزیزم
منم همچین مرضی داشتم بعد میومدم خونه مث سگ عذاب وژدان میگرفتم
من اصلا آدم حساب نمیکنم بیچاره هارو..خخخ
من ک چن روزیه خودمو کشیدم کنار از پیششون
گاهی بله
مثل اسب میخندم
و بعدا میگم چرا من باید مثل اسب اونجور بخندم
منم برعکس تو اصلا حرفم نمیاد
درحد سلام خداحافظ،سوالی چیزی کنن جواب میدم یا چیزی بخوام بردارم اجازه میگیرم همین 😑
تو عروس ما باشی رو سرمون میذاریمت ، خوب ادم جمع میشه حرف بزنه دیگه ، بشینیم همدیگه رو نگاه کنیم چشم ابرو بیایم باسن کج کنیم؟
دمتم گرم برای خودت اسپند دود کن
چون بعدا از حرفات علیه خودت استفاده میکنن، منم همین هستم، یبار بحث درمورد مهریه بود گفتم شما چه دلی داشتین اینقد مهر من کردین، آخه چه حرفی بود واقعا گفتم هنوزم یادم میاد ازخودم حرصم میگیره
برعکس من انقد حرف نمیزنم همش میگن یه چیزی بگو چرا انقد ساکتی البته من کلا ساکت و کم حرفم نه فقط با خانواده شوهر
من کلا گرم نمیگیرم
لازم نیست خودمو نشون بدم بهشون برام اهمیتی نداره چی فکر میکنن بزار بگن مغروره
ولی در عوض حالم خوبه هیچ حس پشیمونی سراغم نمیاد
زیاد حرف زدنم جالب نیست
بگو بخند ولی هر حرفی رو نگو سنجیده باوقار باشی خیلی بهتر از اینه که مضحکه دست خانواده شوهر شی
اینطوری خوبه به شرطی که خانواده شوهر جنبه داشته باشن ولی اگه اونا اهل مسخره کردن و حرف دراوردن باشن خوب نیست حالا ما برعکسیم هرچی با عروسمون گرم میگیریم این خودشو میگیره یا برای چیزی که اصلا به هیج عنوان منطور ما اون نیست واسه خودش و برادرم فکر و خیال درست میکنه مثلا من یه بار پسرم رفت استخر برگشت انگشتش خون اومد و چند تا اتفاق گفتم چشم خورده ( منظورم اصلا به اون نبود اصلااا خدا منو بکشه اگه یک لحظه منطورم به اون بود) یهو عروسمون باد کرد و بعدا داداشم گفت اره تو منظورت به زن من بود 😐
مثل
