سلام
مامانم جمعه شب رفت مکه. البته خیلی یهویی شد اصلا قصدش را نداشت. 20 روز قبلش ی روز گفت من اسمم در اومده اما الان هزینه اش را ندارم منم بهش گفتم اگر دلت میخواد برو من پولشو بهت میدم. مامانم خوشحال شد. اما مامانم گفت نمیخوام خیلی شلوغ کاری کنم این ی برنامه شخصی هست لزومی نداره توی فامیل جار بزنم. خلاصه دو روز مونده بود به رفتن فقط زنگ زد به دو سه نفری بزرگتر و خداحافظی کرد ازشون. موقع بدرقه هم من و شوهرم و خواهر و برادر مجردم رفتیم. برادر بزرگترم که متاهل هست هم اومد اما تنها و با کلی اخم و طلبکاری. یک راست رفت سراغ مامانم گلایه کرد که تو باید زنگ میزدی از زن من حلالیت میگرفتی خداحافظی میکردی چون نکردی اون هم نیومده بدرقه ات. ما همه هنگ کرده بودیم از این رفتارش. خلاصه مامانمم بهش گفت الان داماد من اومده مگه من زنگ زدم ازش حلالیت خواستم که باید به زن تو زنگ میزدم. اون جای بچه منه و خودش باید بلند میشد مثل آدم میومد نیومده هم مهم نیست.
من میخوام بدونم آخه آدم چقدر باید عقده ای باشه که این رفتار رو بکنه؟
منم میخوام فردا آش پشت پا بپزم به برادرم و زنش خبر ندادم. به نظرتون کار اشتباهیه؟