سلام بچه های گل نی نی سایت
یه چند سالی نبودم، امشب اومدم ببینم اوضاع چه جوریه.
خوبید؟ خوشید؟ سلامتید؟
میدونین که دوستون دارم خعععلی زیااااااد
دو برادر يكی در خدمت دانش و فرهنگ و ديگری در كار خريد و فروش ارز بودندی.
آن كه در خدمت فرهنگ بودی. هماره دستش تنگ و كميتش لنگ و آن يك كه سرو كارش با ارز بودی، پول و ثروتش بی حد و مرز بودی.
روزی برادر فرهنگی برادر ارزی را گفت:
ای برادر تنی و ای پدرزاده غنی چه كنم كه من هم چون تو به آب و نانی برسم تا بدانند من هم برای خود يك كسم. برادر ارزی گفت: زنهار چنين فكری مكن كه هر كسی را بهر كاری ساختند تو را آفريدهاند كه جان بكنی و در خدمت ادب و دانش باشی و عنوان اديب و دانشمند را مشمول و مرا آفريدهاند كه در كار ماديات و پول باشم و به امور پوند و دلار مشغول!