ولی من خیلی غصه میخورم چون همیشه دوستانه و ساده و مهربون باهمه رفتار کردم
انتظار ندارم فکر کنن باید از این آدم سواستفاده کرد .
خلاصه من اومدم از اون شرکت بیرون و مدتی هر روز باهاشون دور کار با حقوق بسیار کم کار میکردم
دلم خوش بود تو خونم راحت نشستم کارمو میکنم اما علنا کل روزمو میگرفت....
اون دختره که میبخشید دست به لاس مدیر بود آدم خوبه بود از نظر مدیر ، چون براش غذا میآورد، باهاش پایه بود ....
زن مدیره به شدت احساس زرنگی میکرد اما خبر نداشت قششششششنگ شوهره یه جا دیگه دلش گرمه
خیلی دلم میخواست میفهمید...
بعد از مدتی کم کم به من کار ندادن و آماری که دارم اینه که چون مدیره وقت زیادی داشت به اعتبار شرکت کارتن پلاست حساااااابی طراحی میگیره و انجام میده و پول چاپ میکنه ...