سلام دوستان من چند روز پیش این سوالو پرسیدم اما حساب کاربریم حذف شد نظرات دوستان رو ندیدم ممنون میشم راهنمایی کنید منو ببخشید طولانیه چون خواستم همه چیو بگم که راهنمایی کنید منو
من خواستگارمو خیلی دوسش داشتم و ۸ ماه بود که داشتیم آشنا میشدیم تفاوت سنی بینمون هم ۹ سال بود من ۲۲ و ایشون ۳۱ . من معلم هستم و ایشون مغازه دار بودن و دستگاه نصب میکردن وضع مالی خوبی هم داشتن اصالتا هم تبریزی هستن .به خاطر اینکه باهم باشیم و ازدواج کنیم خیلی تلاش کردم اولا که خانواده م مخالف بودن برای ازدواج با این آقا هم میگفتن سنش از تو خیلی بیشتر دیده میشه مثل پدر و دختر میشین در آینده و هم سربازی نرفته بود اما من چون واقعا عاشقش بودم این حرفا برام مهم نبود. من خیلی تلاش کردم واقعا خانواده م راضی کردم. کلا من تلاش میکردم. اوایل هم یه اخلاقای بدی نشون داد مثلا یه سری بهمن ماه بود اوج سرما گفت بریم پارک من سردم بود اونجا به من گفت ضعیفی چقدر من بابت حرفش ناراحت شدم خیلی نمیدونم چرا این چیزا رو نادیده گرفتم
تا اینکه دیگه ما مشاوره ازدواج رفتیم و قرار بود چند ماه بعد عقد کنیم . یه روز که بیرون بودیم بهم گفت ۵ سال با خانمی در ارتباط بوده و اون خانم رو صیغه کرده بوده و رابطه جنسی هم داشته من حالم خیلی بد شد دنیا رو سرم خراب شد. و اینکه موضوع به این مهمی رو بعد چند ماه بعد گفته بهم . و چون تو خواستگاری قبلیش اون زنه فهمیده بود رفته بوده به دختره گفته بوده که صیغه اون آقا بوده از این چشمش ترسیده بود واسه همین گفت و اگرنه نمیگفت. من بابت این موضوع ۱ ماه حرف نزدم باهاش گفت پشیمونم از کارم و منم چون دوسش داشتم چشم پوشی کردم و بخشیدمش بعد اینکه بخشیدمش و راجب این موضوع صحبت کردیم گفت ۲ سال و نیم صیغه کرده بوده باز مجدد ۲ سال دیگه تمدید کرده ، واقعا اگه پشیمونی بوده باشه دیگه چرا مجدد تمدید میکرده پشیمونی تهش ۱ سال نه ۵ سال😒. تا اینکه رسیدیم به موضوع مهریه من گفتم ۱۱۴ تا گفت باشه، بعد یه مدت زنگ زد بهم گفت فقط ۱۴ تا سکه بعدش تو محضر مینویسم که چند سال دیگه برات ماشین میخرم بعد چند سال خونه هم خریدیم نصفشو میزنم به نامت منم گفتم ما صحبت کرده بودیم داری میزنی زیر حرفت گفت با مخالفت شدید خانواده م رو به رو شدم اگه بخوام قبول کنم باید خانواده م رو بزارم کنار . بهش گفتم اگه بنا به نوشتن باشه منم مینویسم که اگه تو ماشین خریدی واسم خونه هم نصفشو زدی به نامم منم همه مهریه م رو میبخشم حتی اینم قبول نکرد حتی اینم گفتم اصلا مهریه ۵۰ تا حتی اونم باز مینویسم ولی باز قبول نکرد با اینکه مهریه حق دختره و دختر باید مشخص کنه اما ایشون میگفت فقط ۱۴ تا سکه منم گفتم پس تو قصد این کارو نداری که قبول نکردی و گفت ۱۴ تا رو قبول میکنی یا نه و منو تهدید به رفتن کرد . من از حرف خودم کوتاه اومدم ولی اون اصلا خیلی راحت عقب کشید و قشنگ ۱ ماه و خورده ای ازش خبری نبود تا من بهش پیام دادم گفتم بیا هدیه ت رو ببر خیلی راحت نه بگه چرا بیام ببرم ، بیا درست کنیم و فلان خیلی راحت اومد پس گرفت، حتی من بعد این موضوع که اومد برد هدیه ش رو ۲ بار بهش گفتم ک بیا صحبت کنیم همو دیدیم اما فقط من حرف میزدم اون اصلا چیزی نگفت آخرشم منو بلاک کرد پس اون همه دوست دارماش الکی بود فقط میخواست حرف خودش بشه . الان حال روحیم خیلی بده من واسه رابطه خیلی تلاش کردم اما اون تموم شدن اصلا عین خیالشم نبود . و اینکه بهم چند سری گفت که خیلی مغروره و گفت که نتونستم غرورمو بزارم کنار که بهت بگم بیا درست کنیم حل شه چند سری هم گفت دخترا بهم پیام میدن میگن چقدر جنتلمنی واقعا پسری که دختری روبخواد این حرفارو میزنه . الانم متوجه شدم رفته با یکی دیگه داره آشنا میشه به من میگفت نمیدونم کی بتونم فراموشت کنم ۲ هفته نشده رفته با یکی دیگ
الان خیلی حس بدی دارم نمیدونم چی کار کنم به نظرتون من اشتباهی کردم؟ به نظرتون باید ۱۴ رو قبول کنم ؟
فکر کنین جای من بودین واقعا خواهرانه کمکم کنین