سلام بچه ها من همیشه ارزو داشتم عروس یه طایفه بزرگ تو قوممون بشم دوست داشتم همسر ایندم ورزشکار باشه و جدی و برعکس خیلی از خانوما پسر رفیق دوستی باشه
دین ایمانم و مسخره نکنه و بهم حس ازادی بده
الان دقیقا همین پسره اومد تو زندگیم دقیقاا از همین طایفه اما دیت اول بهم گفت نشه به اینکه فردا بهم بگی من وابسته شدم و باید اجبارا به هم برسیم
ترجیح میدم رابطم به خوبی تموم شه چه ازدواج باشه چه کات باشه
ما دو سه ماه باید با هم حرف بزنیم ببینیم اخلاقامون بهم میخوره اصلا یا نه
بعد من اگه ترفیع نگیرم نمیتونم با این حقوق زندگی بچرخونم پس سعی کن مثل رفیق باشیم و وابسته نشی ببینم اینده چی برامون میخواد
حرفاش منطقیه؟ همون دیت اول اینا رو گفت
منم برا اینکه کم نیارم گفتم
اتفاقا منم دختر بچه نیستم که بگم بیا منو بگیر یا از این حرفا
گفت خوبه که دختر احساسی نیستی
من چیکار کنم خانوما خیلی دوست دارم عروسشون بشم!!
نگید سبکی لطفا کار دله خود خدا عشق رو افریده منم میخوام شرعا مال خودم شه