وقتی که
اونقدر توی فشار و ناراحتی خدا قرارم داد تا از مستی دوستی ها و خوشی هام اومدم بیرون دیدم نه دوستام نه رفیقام نه خانوادم هیچکس اون مشکلات رو نمیتونه حل بکنه. بعد خودش بهم الهام. کرد نزدیکش بشم ازش بخوام... خودش منو دعوت کرد
خودش دعا رو گذاشت تو دهنم. خودش حاجتمو داد
فهمیدم مردم خیلی کشکن
خیییلیییی کشک و اصلا تکیه گاه نمیتونن باشن و کاملا هیچکارن حتی اگر به لحاظ مالی یا جایگاهی بالا باشن
از اون به بعد رابطم با ادما عوض شد.. احترام و محبتم شد فقط برای خدا فقط برای اینکه بنده های اون هستند....