نه من مجردم ولی برادرم کوچیک بود از ترس عمه مجرد وسواسم جرئت نداشتیم بریم خونه مادربزرگم خب بچه بیسکوییت میخورد یکم پودرش میریخت ما مثل اینکه نارنجک افتاده باید برمیداشتیم که عمه ام گریه نکنه
منظورم این بود بچه دار میشی متوجه میشی اون میاد یکم آرامش داشته باشه و بچه ها کامپیوتر نیستن دکمه خاموش روشن داشته باشن یا ربات نیستن کنترل داشته باشن