ن بخدا دوستدارم سه ماه یبار شوهرم مجبورم می‌کنه خونه مامانش بریم خونه بردارشوعر و هواهرشوعرا هم عید به عید من علاقه ای ندارم خونه اونا برم اگرم برم نهایت ی وعپست دوساعت میشیتیم برمیگردیم ولی من چون شهر غریبم میان خونمون چن روز تلپ میشن پسته جمعی با ده تا بچه قد و نیم قد حق بدید که ناراحت بشن وقتی اونا می‌خوام بیان ن کمکی ن چیزی بگیرن دستشون بیارن میان هرچی هست میخورن و می‌پاشن و میشکنن و میرن ولی ما دونفریم بدون بچه و کم خوراک
بستگی داره اگه جایی که دعوت میشم یا مهمونی که میاد، دوسش داشته باشم یا باهاش خوش بگذره، آره حالم واقعا خوب میشه و کلی انرژی میگیرم ولی اگه کسی باشه که ازش خوشم نیاد یا خیلی باهاش تعارف داشته باشم یا مهمونی بیاد که بخواد بیشتر از یه وعده بمونه یا سرزده بیاد و تو خونه چیزی برای پذیرایی نباشه، اون موقع عصبی و ناراحت میشم
اره من عاشق مهمونی دادن و مهمونی رفتنم . برکت میاره با خودش مهمون
