مامانا بچتون ناراحتتون میکنه چیکارمیکنید⁉️

ادم هرچی سنش میره بالاتر اینو با تمام وجودش درک میکنه که قرار نیست همیشه تو کامل باشی به عنوان مادر به عنوان زن 

بخدا هیچ کس اندازه من خودش ووقف اولاد نکرد خداشاهده یه بارخودم لباس نونپوشیدم ازخودم ازخواسته هام زدم به دوتا بچه هام رسیدم چندین سال همش پای گاز بشور بپز بساب. خیلی عذاب کشیدم که بچه هام کم نیارن الان چی ازم مونده هیچی بخدا تنم که مریضه یکی ام بگی یه لیوان آب دستم بده نمیده هنوز خدمات من بهشون تمومی نداره 

فکر کن فکر کن اون بچه اس چه توقعی داری منم مامانم و اذیت کردم ولی دنیامه نباشه میمیرم هم برام مادری کرد هم پدری

عزیزم مردا همینن همسرم منم همینه گاهی انقدبدرفتاری میکنه باهام که دلم میشکنه گریه میکنم،گاهی جوری رفتارمیکنه که انگار خوبه دوعالمه،مثلا به خاطرزایمانم موهام زیادمیریزه خودش میبینه روزمینه موهام غرمیزنه دیروزبه پسرم گفت پاشواین موروبندازآشغال پسرم گفت خودت چندشت میشه به من میگی برگشت گفت این موی کسی که سه سال پی پیت روشسته خودت چندشت میشه خودتو بشوری اما اون چندشش نشده 

بچتو دوست داشته باش ولی اولویت زندگیت خودت باشه نه کس دیگه... به خودت بیشتر برس و اهمیت بده بچه هم وقتی ببینه اعتماد به نفس داری بیشتر جذبت میشه و خواهشی که ازت دارم اینه که اون الان تو سن آموزش دیدن خیلی چیزاست تا جون داری باهاش صحبت کن حسرتی که من با سی و خورده ای سن دارم اینه که چرا انقدر کم پدر مادرم برام حرف زدن چرا خیلی چیزا رو توضیح ندادن چرا خیلی حرف ها بین ما زده نشد...

تاهمین چند روزپیش من یکسال سرکارمیرفتم پرستاری یه بچه یکساله میرفتم بااینکه اصلانمیتونستم ازدرددستم بچه رابغل کنم ولی حقوق یکماهم ومیدادم برابچه هام چون شوهرم حقوقش کمه دخترکوچیکم ازبس غرزدبه باباش نره مامان سرکار چرامن یه ساعت زودترازمدرسه میام باباش نذاشت برم سرکار بااینکه ناهارمم صبح زودآماده میکردم الان چندروزه پول ندارم چون سرکارنرفتم 

منم دیدم کسایی که اولویت اول خودشونن بچه هاشونم هم قوی بارمیان هم عاشقشن ولی وای ازاونی که ازجونش مایه بذاره فکرمیکنن وظیفشه 

دقیقا ادم پخته میشه

اگر بدونی ۱۵ سال پیش که ازدواج کردم چه کارایی کردم که تو چشم شوهرم و خانوادش تک باشم بخصوص شوهرم ولی یکبار که بهش نیاز داشتم بدجور پشتمو خالی کرد به خانوادش چسبید نمیدونی چقدر من اسیب دیدم هنوز فراموش نکردم از همون روز من شکستم جلوی خانوادم خانوادش دوست دشمن جلوی همه شکستم…برگشتم به زندگی بخاطر بچم ولی دیگه یاد گرفتم صدمو پای هیچکس نذارم به همه هم گفتم دیگه فقط خودم واسه خودم مهمم گور بابای ادمای نمک نشناس🥰

بخدااگه برگردم عقب هیچکدوم این کارارونمیکردم یه مادرکافی بودن بسه نه کامل بودن

دخترت داره باج میگیره و این خیلی واسه ی ایندش ترسناکه عزیزم اون متوجه اختلاف بینتون شده و از این طریق داره سو استفاده میکنه

اگر پیگیری نکنی به اینده ی خودش لطمه زدیه

چند جلسه روانشناس برو و صحبت کن و بعدشم  بادهمسرت برو تا توضیح بده واسش

همسرت را بترسون که اگر رابطه ی من و. بچه را خراب کنی چون دختره ممکنه به هر اشتباهی روی بیاره و ایندش دچار مشکل بشه

اینو بدون اگر جلوی این تربیت اشتباه را نگیری دخترت اسیب میبینه 

وقتی رفتار هایی مثل خبرچینی میکنه دوسه بار با هماهنگی همسرت ضایع اش کن و تا بفهمه کارش اشتباهه و ترک کنه 

مثلا میگه لیوان شکست بگو بابایی میدونه که مسئول خونه منم و این چیزی نیست که نیاز به گزارش شما داشته باشه

میدونم سخته اما مطمئن باش با تلاش میشه

من حقیقتا خودم بخاطر همین رفتار اشتباه پدرم باج بگیر بودم و با تربیت مادرم و اینکه سعی کرد جوری رفتار کنه که هردو در یک مسیرن شیوه ی اخلاقیم را تغییر دادم (البته این موضوع را بعدا در بزرگسالی بهم گفتن 🤣💔)