دلم ارامش میخواد زندگی ک محبت باشه بینمون
اینجوری نیمشه خودم تنهانیستم که
پسرم پس چی
فزدا روز بزرگ شد بجای دلگرمی توی خونه بزنه بره بیرون
همش میگه چرا ابجی ندارم چرا داداش ندارم
من بااین اوضاع تنش چجوری بیارم بااینکه خودمم دلم نمیخواد تک فرزندباشه😔اخه یه زندگی اروم چقدر سخته نتونه یه مرد فراهم کنه
سرهیچی باهام لج میکنه غرمیزنه دلم خون میشه
شدم عصبی دیگه مغزم نمیکشه
نمیخوام این جوری تااخرعمرم بگذرونم