نمیخوام این حسو داشته باشم
اول خودم دارم نابود میشم
من سی سالمه با یکی از اشناهای مادرم از بچگی همکلاسی بودیم
این دختره ک میخوام بگم دخترعمو مامانمه!!ولی همسنه منه!
با هم مدرسه میرفتیم دختر معمولی ای بود
درس من بهتر بود خیلی وضعیت خونمون همه چی بهتر بود و بعدها مدرسمو جدا کردم و رفتم غیرانتفایی
ولی تو مراسمات میدیدیم همو
دختر خیلی شیطونی بود همش پی این پسر اون پسر
مامانش جلوشو گرفت هی میخواست چادر سرش کنه و خلاصه حواسش بود
ازدواج کردیم دوتامون و حاملگیمون با هم بود
اگه هستید بقیشو بگم